به دشت پر ز گلوله های منفجر نشده
همان مکان که زمانی مکان روییدن بود
اگر دوباره بر گردیم
چقدر می توانیم همانند گذشته صمیمی باشیم
چقدر میشود فهمید که دوستی ها دوباره می رویند
بیاییم به باور خود به قبولانیم
گذشته بر نمی گردد اگر هزار مرتبه خود را بدار آویزیم
گذشته رفته هرگز نخواهد آمد باز
چرا که دیده حقیقت ز خانه هارفته
و شانه های سوخته از بی لباسی دریا
چه فایده دریا سکوت نمی کند با تمام امواجش
و یا چرا خروش خود را بدست باد سپرد
به زیر سایه احساس مردمی بودن
چقدر خوب میشد اگر دوباره بر گردیم
زمان باز گشت کجارویم ،چگونه عشق را بدشت ظهور بریم
حقیقت را دوباره جلای تازه دهیم
همان سان که در یک غروب تنهایی
به دوست وعده دیدار صبح را دادیم
اگر دوباره بر گردیم به وقت روییدن
زمین پر از لاله های سرخ شود
نگاه نافذ بیدارگان روز حساب
بدشت پر ز شقایق سلام دهند
و باز هم امید ها زنده شوند
اگر دوباره برگردیم به روزگار قدیم
مسجدسلیمان 26/8/88 پورهاشمی